آخرین اخبار
facebook Telegram RSS ارسال به دوستان نسخه چاپی
کد خبر : 239975
تاریخ انتشار : 19 خرداد 1397 9:23
تعداد بازدید : 7327

گفت‌وگو با سعید سعادت، مولف کتاب «هنر اوج‌گیری»

فقط تشنگان موفقیت بخوانند

«هنر اوج گیری» نام کتابی است که اخیرا به قلم دکتر سعید سعادت، بنیان گذار و مدیرعامل مجتمع فنی تهران روانه بازار نشر شده است. سعادت در این کتاب، که به نوعی چکیده 40 سال فعالیت کارآفرینانه او در حوزه فناوری و آموزش است، کوشیده که راهکارهای علمی و عملی را برای توسعه توانمندی های فردی ارایه کند و در این راه، با یک اقدام ابتکاری، از شیوه های برنامه ریزی استراتژیک بهره برده است؛ اقدامی که به نظر می رسد تا کنون سابقه نداشته است. برای آشنایی با این کتاب و انگیزه های سعادت در نگارش آن، با او به گفت و گو نشسته ایم.

 بگذارید گفت وگو را از موضوع کتاب «هنر اوج گیری» آغاز کنیم. به نظر می رسد که استفاده از برنامه ریزی استراتژیک برای توسعه توانمندی های فردی رویکردی تازه است.
مایکل پورتر، پدر برنامه ریزی استراتژیک، به ما آموخته است که هر محصولی برای موفقیت باید یکی از این دو ویژگی را داشته باشد: یا خود محصول جدید باشد یا محصول قدیمی را به روش جدید ارایه کند. من هم در این کتاب این آموزه را مدنظر داشته ام.
همان طور که می دانید، کتاب های زیادی در دو حوزه برنامه ریزی استراتژیک و توسعه توانمندی های فردی عرضه شده است. اما من با یک نگاه جدید، برنامه ریزی استراتژیک را که عمدتا برای توسعه سازمان ها و شرکت ها و حتی کشورها استفاده می شود، در خدمت توسعه توانمندی های فردی درآورده ام.
در مطالعات و بررسی هایم هم به کتاب یا تحقیقی برنخورده ام که از ابزارهایی مثل SWOT و PESTEL برای توسعه توانمندی های فردی استفاده شده باشد و به نظر می رسد، این کتاب از این منظر کاملا نوآورانه است. در واقع در برنامه ریزی استراتژیک به سازمان ها نشان می دهیم که مزیت رقابتی آنها نسبت به رقبا چیست و در این کتاب به افراد می گوییم که چه توانمندی هایی دارند که دیگران آن را تحسین می کنند. به این ترتیب تمامی پرسش هایی که در برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان ها وجود دارد، در این کتاب شخصی شده است.

 چطور به فکر تدوین این کتاب افتادید؟
کتاب هنر اوج گیری از نظر تجربی، حاصل چهار دهه فعالیت من در حوزه آموزش و توسعه سرمایه های انسانی است. اما دو سالی است که به طور مستمر روی این مساله کار می کنم. علت هم این بود که می خواستم به این سوالات پاسخ بدهم که چرا بخش مهمی از جامعه سرگردان و بدون هدفند؛ چرا برخی افراد که هدف هم دارند، موفق نیستند و چرا آنها که هدف دارند، برنامه ریزی می کنند و با استعداد هم هستند، ناکام می مانند.
ضمنا من این افتخار را داشته ام که کارآفرین نمونه کشوری در حوزه آموزش هم باشم. خیلی ها از من می خواستند که بیوگرافی ام بنویسم. اما باور من این است که موفقیت هرکس فقط و فقط توسط خود آن فرد رقم می خورد. یعنی راه موفقیت من شاید شما را به نتیحه نرساند؛ چون توانمندی ها، نقاط قوت و نقاط ضعف من با افراد دیگر متفاوت است. بنابراین تاکید من این است که سند موقیت هر فرد توسط خود آن نوشته شود و نمی شود کسی را الگو قرار داد. چون  انسان ها بسیار متنوع خلق شده اند. 
در این کتاب به افراد آموزش می دهم که سند موفقیت شان را خودشان به دست خودشان بنویسند. در آخر کتاب هم تعهد به اجرای دقیق اقدامات می کنم. تعهدی که شخص به خودش می دهد. به این ترتیب حس تعهد آنها را تحریک می کنم. 
من در کل معتقدم که جامعه به بالندگی و توسعه نمی رسد، مگر آن که تک تک افراد جامعه به توسعه برسند. 
این اعتقادات و دلمشغولی ها در نهایت من را به فکر تالیف این کتاب انداخت.
 ساختار کتاب چگونه است؟
کتاب هنر اوج گیری در سه بخش تنظیم شده که در فصل اول، مهارت های مورد نیاز برای برنامه ریزی استراتژیک ارایه شده، بخش دوم به برنامه ریزی استراتژیک اختصاص دارد و در بخش سوم نیز راهنمای عملی پیاده سازی آموزه های کتاب ارایه شده است.
 در بخش اول کتاب در مواردی همچون خودآگاهی، عزت نفس و اعتماد به نفس صحبت می شود. آیا مطالب این بخش علمی است؟
مطالب کاملا علمی است و در تمامی مباحث، از تست هایی که روایی آن سنجیده شده و در جهان مورد استفاده قرار می گیرد، استفاده شده است. این تست ها به صورت الکترونیکی هم در آمده و در سایت qvks.ir قرار داده شده که علاقه مندان می توانند مراجعه کنند و تحلیل و پاسخ آزمون ها را به صورت تفصیلی از طریق ایمیل دریافت کنند.
 به طور خلاصه فرایند مطالعه کتاب چگونه است؟
به طور خلاصه، فرایند استفاده از کتاب به این ترتیب است که ابتدا بخش های مربوط به خودشناسی مطالعه می شود و خوانندگان در آزمون ها شرکت می کنند و نتیجه مطالعه این بخش ها این است که به نقاط قوت و ضعف خود آشنا می شوند. سپس این آگاهی ها برای برنامه ریزی در مدل SWOT استفاده می شود. در این کتاب از مدل PESTEL نیز برای شناسایی تهدیدات بیرونی (شامل تهدیدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی–فرهنگی، فناوری، زیست محیطی و قانونی) استفاده شده که آن هم برای سازمان ها تعریف شده؛ اما در این کتاب برای اشخاص مناسب سازی شده است. زیرا اعتقاد دارم که شما نمی توانید برای خود برنامه ریزی کنید و در عین حال از این تهدیدها غافل باشید. مثلا باید بدانید قیمت ارز چه تاثیری در برنامه ریزی شما خواهد داشت، مجوزهایی که برای راه اندازی کسب وکارتان لازم  دارید، چیست و فرهنگ جامعه چه نگاهی به برنامه های شما دارد.
 پس این کتاب برای کسانی که درصدد راه اندازی یک کسب وکار هستند هم مفید است؟
کاملا. من معمولا با جوان های متعددی رو به رو می شوم که استارت آپ هایی را راه اندازی می کنند و موفق نمی شوند. اینها که جوان های با استعداد و خلاقی هستند و هدف هم دارند. پس دلیل عدم موفقیت آنها چیست و چرا در رسیدن به اهداف کامیاب نیستند؟ 
 از سوی دیگر، بسیاری از دانشجویان و استادان مطرح می کنند چرا موفق نیستند؛ یا اگر موفق هستند چرا خشنود نیستند؟
مثلا استیو جابز را در نظر بگیرید. بسیاری تلاش می کنند به جایگاه مالی او برسند و تصور می کنند که خشنود وند. اما این طور نیست. جابز در بستر مرگ گفت من یک کتاب ناخوانده دارم و آن کتاب زندگی سالم است. او در اوج شهرت و ثروت بود، اما احساس خوشبختی نمی کرد. من در این کتاب می خواهم به این سوالات  پاسخ بدهم که چگونه در هم فرد موفقی باشیم و در عین حال احساس خشنودی هم بکنیم.
 راز رسیدن به خشنودی در عین موفقیت را در این کتاب چگونه تشریح کرده اید؟
در این کتاب خیلی روی ارزش های انسان ها تاکید کرده ام. انسان ها با هم متفاوتند و ارزش های متفاوتی دارند. یکی ثروت، دیگری قدرت را ارزش می داند و فرد دیگری به  شهرت یا برقراری عدالت به عنوان ارزش های شخصی اش می اندیشد. حال اگر برنامه ریزی هر شخص همسو با ارزش هایش باشد، شخص خشنودی خواهد بود. و از سوی دیگر، اگر مسیر رشد و موفقیت شخص منطبق بر آمال و ارزش هایش نباشد، خشنودی حاصل نمی شود. مثلا فردی که شیفته موسیقی است، اگر تاجر موفقی شود، در عین حال که به ثروت می رسد، در پایان همواره این حسرت را دارد که چرا وقت و زمان کافی برای موسیقی نداشته است. برای اینکه این وضعیت پیش نیاید؛ توصیه این است که اول ارزش های خود را بشناسید. جالب اینکه در دوره هایی که توسعه توانمندی های فردی را تدریس کرده ام، بسیار پیش آمده که از مدیران حاضر در کلاس ها بخواهم که ارزش های شان را بنویسند و مشخص می شد که هرگز به این موضوع فکر نکرده بودند.
البته فراموش نکنیم که این کتاب برای کسانی است که برای رسیدن به موفقیت و خشنودی تلاش می کنند. در واقع رمز موفقیت افراد، خواستن است و تنها در این صورت است که این کتاب به آنها کمک می کند. این در حالی است که 90 درصد مردم می خواهند در منطقه امن یا Comfort Zone خود باقی بمانند و زندگی روزمره را بگذرانند. اینها نمی خواهند با چالش مواجه بشوند. من به این افراد می گویم که رنج رسیدن به موفقیت، بسیار شیرین تر و لذتبخش تر از راکد ماندن و بعد، حسرت خوردن برای کارهایی است که انجام نداده اند و فرصت هایی است که از دست داده اند.
در کتاب هم با اشاره به شعری از ابن یمین فریومدی با این مطلع: «آن کس که بداند و بخواهد که بداند/خود را به بلندای سعادت برساند» مخاطبان کتاب را مشخص کرده ام. به نوعی دیگر هم در پیشگفتار اشاره کرده ام که «هنر اوج گیری» کتابی است مناسب تشنگان موفقیت و کسانی که می خواهند رویاهای خویش را جامه عمل بپوشانند، کیفیت زندگی خود را ارتقا دهند و در یک کلام اوج بگیرند.
 در همان پیشگفتار هم اشاره کرده اید که این کتاب اثری است راهبردی، تحول گرا، نظام مند، پایشی، کاربردی و غیرانتفاعی، چگونه این توصیف ها را برای کتاب مناسب دانسته اید؟
البته که این واژه ها زیبا هستند و می توان از آنها استفاده تبلیغاتی کرد؛ اما برای زیبایی به آنها اشاره نکرده ام و قلبا معتقدم که اینها ویژگی های کتاب هستند. 
کتاب هنر اوج گیری راهبردی است؛ چون به شما آموزش می دهد که از منابع محدود به صورت بهینه استفاده کنید و به نتیجه برسید. نظام مند است؛ چون یک چارچوب یا Framework به شما ارایه می دهد که در آن چهارچوب حرکت کنید. تحول گراست؛ چون نگرش بنیادی شما را نسبت به زندگی تغییر می دهد. پایشی است؛ چون طبق برنامه استراتژیکی که انجام می دهید، می توانید بازخورد بگیرید و ببینید چقد از مسیر انحراف پیدا کرده اید. کاربردی است؛ چون  تمام فصول با تمرین هایی همراه شده که باید به آنها عمل کنید، اهداف را تعیین کنید، اهداف را اولویت بندی کنید، با ابزارهای تحلیلی مثل TOWS اهداف استراتژیک را بنویسید و بعد با مدلی که در این کتاب ابداع شده، به تعادل و توازن در زندگی خود دست بیابید.
 مدلی که برای ایجاد توازن در کتاب ارایه شده چیست؟
من این مدل را به نوعی نکته کلیدی کتاب می دانم که در مقابل مدل BSC در برنامه ریزی استراتژیک ارایه شده است. نام این مدل هم GBP یا Goal Ballanced Planning (برنامه ریزی متعادل اهداف) گذاشته شده که می توان با استفاده از آن، به توازن در اهداف زندگی در زمینه های مالی، شغلی، خانوادگی، رشد و یادگیری و علاقه مندی ها ایجاد کرد.
در بازار کتاب های زیادی درباره موفقیت پیدا می شود، سخنرانی های متعددی هم در جای جای دنیا در این زمینه ارایه می شود. اما به نظر می رسد که این کتاب ها و سخنرانی ها عمدتا انسان را به تفکر وا می دارند. اما تفاوت این کتاب به نظر می رسد این است که شخص را مستقیما و عملا در کارگاه توسعه توانمندی های فردی قرار می دهد.
بله؛ درست است. بسیاری از دانشجویان یا کارآفرین های بالقوه می گویند که ما این کتاب ها را خوانده ایم و در جلسات سخنرانی شرکت کرده ایم؛ اما موفق نبوده ایم. به اعتقاد من تمامی این کتاب ها و سخنرانی های انگیزشی مرتبط با موفقیت، می تواند بخشی از موفقیت را تامین کند. اما اینها بخشی از چرخ دنده ها هستند و موفقیت در شرایطی حاصل می شود که تمامی چرخ دنده های موفقیت در کنار هم و هم زمان کار کنند. کاری که در این کتاب سعی کرده ام انجام بدهم، ایجاد هماهنگی بین این چرخ دنده ها، مثل مثبت اندیشی، عزت نفس و اعتماد به نفس است. این رویکرد کل نگر، یاد می دهد که ورودی را بگیرید و به خروجی مدنظر یعنی تحقق آرزوها برسید.
یکی دیگر از جنبه های این کتاب که نظرم را جلب کرد، استفاده از ویدیو در آن است که با استفاده از ابزارهای خوانش QR Code قابل دستیابی است. 
بله. در این کتاب سعی کردم از این فناوری هم استفاده کنم و تعدادی از مباحث مربوط را به صورت ویدیویی ارایه دهم. جالب اینکه یکی از این ویدیوها قابل تغییر دارد و هر از گاهی ویدیوهای جالب از سخنرانی ها و مطالب مرتبط را از این طریق ارایه خواهم کرد. به این معنی که این کتاب، به صورت مداوم به روز می شود.
شما 4 دهه مدیریت مجتمع فنی تهران و موسسه دیباگران تهران را به عهده داشته اید و نمونه موفقی از فعالیت بخش خصوصی را ارایه کرده اید. در عین حال در سال های اخیر فعالیت های در راستای مسوولیت های اجتماعی را پررنگ تر دنبال می کنید. به نظر خودتان الان خشنودتر از گذشته اید؟
ابتدا  بگویم که تا حدود 20 سال پیش ما همواره آموزش های سخت یا هارد اسکیل آموزش می دادیم. اما به این نتیجه رسیدیم که این آموزش ها پوسته شرایط موفقیت هستند که باید بر یک هسته ای سوار شود که معارت های زندگی یا Soft Skills است. در پی آن، شخصا مهارت های مدیریتی و رهبری را دنبال کردم. با این باور که یک مهندس را ساده تر می توان جذب کرد تا یک رهبر سازمانی را.
از سوی دیگر، از دوره جوانی این باور را داشتم که انسان اگر اشرف مخلوقات نام گذاری شده، باید در راستای جلب رضایت خداوند که در خشنودی خلق نهفته است فعالیت کند. با همین باور، از 10 سال گذشته مدرسه ای در منطقه محروم ساختیم و عضو هیات امنای آنجا هستم. ما اگر زندگی خوب و با رفاه و خشنودی می خواهیم، باید جامعه ما هم راضی و خشنود باشد. امروزه در رقابتی که برای جوانان ایجاد شده، بعضی ها در نقطه ده و بعضی در نقطه صفر هستند و وظیفه ماست که این وضعیت را متعادل و شرایط را تا حد ممکن یکسان کنیم. به همین دلیل هم تعهد کرده ام که سود حاصل از فروش این کتاب را صرف فرزندان این مملکت بکنم که ناتوانی مالی مانع شکوفایی استعدادها و توانایی های شان می شود.
در جواب سوال شما هم باید بگویم که بله؛ قطعا امروز خشنودتر از 20 سال پیش هستم چون توانسته ام باورهایم را در عمل جامه عمل بپوشانم و پیگیری کنم.
 نکته دیگر در این کتاب استفاده از اشعار و سخنان بزرگان است. در این مورد هم توضیح بدهید.
بله. در کتاب از آموزه های دینی و آنجه بزرگان ما به ویژه حضرت مولانا مطرح می کند، استفاده کرده ام. به نظرم مولانا فرد شگفت انگیزی است که تاریخ بشر کمتر به خود دیده است. اساس تفکر من در این کتاب هم شعری است از مولانا است که می گوید: «هر کسی را بهر کاری ساختند/ میل آن را در دلش انداختند/دست و پا بی میل جنبان کی شود/ خار و خس بی آب و بادی کی رود». حتی جلد کتاب هم از همین شعر الهام گرفته شده است. دلفین خوب شنا می کند، بز کوهی از کوه بالا می رود و عقاب خوب پرواز می کند. اما نمی توان از دلفین انتظار پرواز داشت. این مشکلی است که در سازمان های ما هم دیده می شود. باید هر کسی با توجه به توانمندی هایش به کار گماره شود تا بهره وری حاصل شود. 
جای دیگری به نقل از عطار نیشابوری می خوانیم: «تو ز چشم خویش پنهانی، اگر پیدا شوی/ در میان جان تو گنجی نهان آید پدید» به این معنا که همه ما گنجی در وجود خود نهفته داریم که اگر آن را بیابیم و صیقل بدهیم، الماس وجودمان پدیدار خواهد شد. حضرت علی (ع) نیز می فرماید: «من عرف نفسه فهو لغيره اعرف» یعنی كسى كه خود را بشناسد، ديگرى را بيشتر بشناسد. این بیانات و سخنان بزرگان، همه به نوعی عامل انگیزشی من در نگارش و انتشار این کتاب بوده است.


نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :